زمین کاش زمین گرد نبود یا حداقل من نمیدانستم
۱ تو بگو قصه شب چیست که روز در
۱ باران میبارد قطره قطره پنجره اتاقم باز است
۱ نور روی درختها پیانو مینوازد دستهای باد شاخهها
۱ پای کوبان خنده بر لب جامهی نو پوشیده
۱ باد باد پیچیده برگها میلرزند پنچرهها میلرزند و
من را پیدا کن قایم شدهام داخل کمد بین
_آخرین بار کی لبخندت رو دیدم؟ «نبودنت لبخند را
۱ سنگ روی سنگ بند شده است دیگر نیازی
۱ بیا قایم شویم برای مدتی از این جهان