ذره‌بین

ذره‌بین را بر می‌دارم و نور خورشید را به جان برگ می‌اندازم. می‌سوزد. دود از آن بلند می‌شود.
ذربین را جلوی چشم می‌گیرم. نگاه می‌کنم به بزرگ شدن همه چیز. بزرگ می‌شوند. نگاه می‌کنم.
تار مویم مثل کلاف می‌شود به فکر می‌افتم چیزی با آن ببافم تا گرم بمانم.
در این گرما به گرم ماندن فکر می‌کنم.
ذره‌بین می‌گیرم روی رفتارها، بزرگتر نمی‌شوند.
ذره‌بین می‌گیرم روی کلمات مثل ایست بازرسی بررسی شان می کنم.
ذره‌بین را می‌ترسم روی خودم بگیرم.
از سوختن می‌ترسم یا از بزرگ دیده شدن؟

به اشتراک بگذارید
پست های مرتبط

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *