زیر آب

احساس می‌کنم زیر آب نفس می‌کشم.
حباب‌ها از زیر آب بالا می‌آیند و نمی‌ترکند.
آن‌ها نفس‌های محبوس من‌اند که بهتر از من شنا می‌کنند. نیاز به قایق نجات ندارند.
می‌روند اما به کجا می‌رسند؟
نمی‌دانم. من زیر آب مانده‌ام.
موهایم شناور مانده‌اند. مثل جلبک‌های سبز که همیشه رنگ آبی آب را می‌گیرند.
الان حتا حس میکنم لزج هم شده‌اند. چسبناک هم شده‌اند.
من زیر آب چه می‌کنم.
هر کدام از چشم‌هایم درون صدفی می‌گذارم.
باید مروارید شوند. باید بدرخشند. دیدنی شوند. حالا که نمی توانند ببینند.
من کجا هستم؟
زیر آب هستم. زیر آب کم‌تر احساس خفگی گلویم را می‌فشارد.
کاش آبشاری پیش رو بود. نه برای سر برداشتن از زیر آب. برای سقوطی زیر آب با هزاران حبابی که کف آلود به خوردم روند و رنگ باران به خود بگیرم.

به اشتراک بگذارید
پست های مرتبط

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *