ورق زدن کتابخانه

امشب خانوادگی شروع به پاک‌سازی کتابخانه کوچک خانه‌مان کردیم.
خاطراتی بود که از لا به لای کتاب‌ها بیرون ریخت و من را به یاد همان احساسات زمان خواندن‌شان انداخت.

برچسبی را پیدا کردم از گوریل انگوری که روی ماشین کوچک زردش سوار بود. پشتش را کاغذ چسبانده بودم تا خراب نشود.

دوستت دارم هایی که به اول کتاب‌ها با خط بچه‌گانه چسبانده بودم و به اعضای خانواده‌ام هدیه داده بودم.

کتاب‌های داستانی که هزار‌ان بار خوانده بودم و به مرز ورق ورق شدن رسیده‌اند.
کتاب‌های داستان سیندرلا و تارزان و پری دریایی. داستان‌های هزار و یک شب.
مزه‌شان هنوز در شب‌های طولانی زمستانی در نگاهم هست.

تعداد زیادی از رمان‌های آب‌دوغ خیاری را دادم رفت. تعداد کمی از آن‌ها را هم‌ نگه داشتم.
با اینکه الان به این آگاهی رسیده‌ام که آن‌ها محتوای پر باری ندارند، نمی‌توانم احساسات دوست داشتن‌شان را یک شبه دور بیندازم یا فراموش‌کنم.

طبقه آخر را چیدم. تمامش کتاب‌هایی در سطح تفکر الانم است که در یک سال اخیر خریدم و هنوز فرصت نکردم بخوانم.

با نگاه کردن به کتاب‌ها هم می‌شود خاطره ورق زد و هم رشد فکری خود را به نظاره نشست.

پ.ن: تصویر مال قبل پاکسازی است.

به اشتراک بگذارید
پست های مرتبط

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *