نامه‌ای به الی

خوب می‌دانم که می‌دانی دانش ما اندک است. نمی‌توانیم چون این آب کم عمق است فقط بایستیم و کاری نکنیم.
باید دست و پا بزنیم. باید سعی کنیم شناور بمانیم.
هر کس شاید ما را ببیند بگوید این کار بیهوده‌اس.   ما که غرق نمی‌شویم.
اما می‌توانیم فکر کنیم که احتمال غرق شدن وجود دارد تا بتوانیم تکانی به خود دهیم. ترسیدن همیشه بد نیست.
مگر ترس یک‌بار زندگی کردن باعث نمی‌شود که بیشتر از زندگی استفاده کنیم؟
لااقل من دلم می‌خواهد این‌طور فکر کنم که موثر است.

الی هر چه به پیش می‌رویم. احساس کوچکی بیشتری می‌کنم. احساس اینکه باید در جواب تمام سوالات بگویم:《 نمی دانم. 》
بیا خجالت نکشیم. نگذاریم ندانستن باعث توقف‌مان نشود.
ما حداقل می‌دانیم نمی‌دانیم. این یعنی خیلی جلوتر از کسانی هستیم که فکر می‌کنند می‌دانند.
درجا‌زدن خیلی هم خوب است.
می‌توانیم خودمان را گرم نگه داریم تا زمان حرکت، توان بیشتری داشته باشیم.

به اشتراک بگذارید
پست های مرتبط

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *