اجازه دارم خسته باشم؟

وقتی یک روز در حال سپری ست. یک روز شلوغ، انقدر خسته‌ام که دیگر نمی‌توانم برنامه‌هایی چیده شده را عملی کنم.
من خسته‌ام. سخت است که این را قبول کنم. همیشه انگشت اتهام را داخل چشم خودم فرو می‌کنم. تو خسته نیستی. تو تنبلی.
از تنبلی نوشته جدید نمی‌نویسی.
تو هنوز خودت را عادت نداده‌ای به این که در هر شرایطی بنویسی.
از خودم می‌پرسم این انتظار زیادی ست؟
بله زیاد است.
اگر خودم را به حال خودم‌ رها کنم تنبل نمی‌شوم؟
از این سوال به راحتی نمی‌توانم بگذرم.
من نوشتن را دوست دارم حتا وقتی خوب نمی‌نویسم‌. پس خستگی دلیل می‌شود؟ شاید بشود اما نباید دلیل هر روزم شود.
این درست است. امروز خسته‌ام. فردا دیگر خستگی معنی نمی‌دهد.

به اشتراک بگذارید
پست های مرتبط

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *