کجا سوزنت گیر کرده است؟

هر روز که می‌گذرد یک عمقی پیدا می‌کند.
مثل فروکردن یک سوزن است.
بعضی‌روزها فقط داخل پوست فرو می‌رود.
بعضی روزها تا به استخوانت نرسد، متوقف نمی‌شود.
وقتی این سوزن، بارها و بارها یک نقطه را هدف بگیرد، تازه می‌فهمی درگیر چه فکری شده‌ای.

هر روز که می‌خواهی روز جدیدی را شروع کنی، همان افکار برایت تکرار می‌شوند.
اگر این افکار برایت حل نشوند و به خورد محلول وجودت نروند. تمام آنچه ته نشین شده‌است با اندکی تکان خوردن به سطح می‌آیند و دست و پایت را می‌بندند.

یکی از کارهایی که می‌توانی بکنی این است که بنویسی.
نوشتن راهی برایت باز می‌کند، تا ببینی هر روز چه احوالاتی را از سر می‌گذرانی و در کدام نقطه سوزنت گیر کرده‌ است.

به اشتراک بگذارید
پست های مرتبط

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *