شب
همین واژه، شاعرانه نیست؟
حتا اگر جلوی سیاهی چشمانت کم بیاورد
آن شبها
که ماه کمرنگ بود
که ابر نمیگذاشت بدرخشد
آن شبها
تو ماه میشدی
هیچ میدانی؟
تو را به شب قسم دادم
به سیاهیاش که هیچوقت سفید نشد
تو را به شب قسم دادم
به سیاهیاش که نروی
حالا که رفتهای
همیشه شب است
و من دیگر روز و شب نمیشناسم
این قرصهای خواب هم دیگر اثر نمیکنند
تا تو را در رویا بیشتر نگه دارم
و بیداری کابوسی کشنده است
پس تو را بار دیگر قسم میدهم
به هر چه میپرستی
به خوابهایم نیا
تا فرصت کنم، باور کنم
نداشتنت حتمی ست
آخرین دیدگاهها