مصاحبه با فاطمه علیزاده/قطعا که نمیتونم سلیقه همه رو در نظر بگیرم

از آن‌جایی که به نوشتن داستان، از بچگی علاقه داشتم. و خودم را نویسنده نوپایی می‌دانم که تازه در این عرصه قدم گذاشته است. به همین دلیل تصمیم گرفتم، برای آشنایی بیشتر با دید یک نویسنده، با خانم علیزاده مصاحبه‌ای داشته باشم.

ممنون می‌شم یک معرفی کوتاه داشته باشید.

فاطمه علیزاده هستم، سی‌وسه سال، رشته آکادمیک من حقوقه و در حال حاضر وکیل پایه یک دادگستری هستم، البته اطرافیان بیشتر من رو به عنوان نویسنده می‌شناسند.

شما چند وقته می‌نویسید؟

از مهرماه سال ۱۴۰۰نوشتن حرفه‌ای رو شروع کردم.

کی فهمیدید نوشتن رو باید به طور جدی ادامه بدهید؟

بعد از سه چهارماه متوجه شدم نوعی مقاومت در من هست که نمی‌ذاره سمت نوشتن برم و مدام با انجام کارهای روزمره اون رو به تعویق می‌اندازم، برای همین هم سعی کردم خودم رو موظف کنم، تایمی از روز رو خالی بذارم. تایمی که هیچ کار دیگری هم نتونم انجام بدم، مثلن هفت تا هشت صبح. الان صبح زود که بیدار می‌شم نشستن و نوشتن یه عادت شده برام، معتقدم تا عادت به نوشتن ایجاد نشه هیچ آدمی نویسنده نمیشه.

چی باعث شده نوشتن رو رها نکنید؟

من توی زندگیم کارها و هنرهای زیادی رو نوک زدم، موسیقی، نقاشی، خطاطی، قضاوت، وکالت، صابون‌سازی، اما فقط نوشتن بود که حس خالق بودن رو بهم داد، در بقیه موارد در بهترین حالت یک تقلید کننده صرف بودم.

از نظر شما زندگی واقعی، با داستان چه شباهت‌ها و تفاوت‌هایی داره؟

من اعتقاد دارم که همه‌ی زندگی داستانه، برای همین هم آدم‌ها همیشه به شنیدن و گفتن قصه علاقه داشتند، چون در فضای داستان می‌تونستن آدم‌هایی با رنج‌ها یا خوشی‌های مشابه را پیدا کنند و با او همدلی داشته باشند، به نظرم زندگی انسانی تراژیک‌ترین داستانی است که بقیه قصه‌ها رو در دل خودش جا داده.

آیا فیلم و کتاب هم به اندازه نوشتن برای شما پر رنگ هست؟ آثار کدوم نویسنده رو بیشتر می‌پسندید؟

بعید می‌دونم بدون دیدن فیلم‌های خوب کسی بتونه ادعا کنه نویسنده است، خواندن، دیدن و نوشتن سه ضلع اساسی و حیاتی نوشتن هستند، من راه میان‌بری نمی‌شناسم.
کریستوفر نولان نویسندت و‌کارگردان محبوب منه. سبکش نگاهش به مسایل مضمون داستان‌ها همه و همه چیزیه که آرزو دارم روزی شبیهش بنویسم.

به نظر شما یک داستان کوتاه یا رمان خوب چه ویژگی هایی دارد؟

صرف نظر از تکنیک که چارچوب اصلی هر داستانیه، من شخصا با داستانی موافقم که بتونه نگاهی، رویکردی و یا احساسی رو در خواننده قلقلک بده یا بیدار کنه، به دنبال تغییر جهان نیستم ولی داستان‌های مصرفی رو هم نمی‌پسندم.

دوست دارید خواننده‌ها چه ارتباطی با نوشته شما بگیرند؟ آیا سلیقه خواننده‌ها رو در نوشتن در نظر می‌گیرید؟ 

قطعا که نمیتونم سلیقه همه رو در نظر بگیرم، من سبک خودم رو دارم و مدل خودم می‌نویسم. اگر کسی از نوشته‌های من خوشش نمیاد برای من کاملن قابل درک و احترامه، من دوست دارم داستانی بنویسم که پیچیدگی روان انسان رو به مخاطب نشون بده و داستان‌هایی که روابط بین انسان‌ها رو به تصویر می‌کشه.

اگر خاطره‌ای در مورد نوشتن دارید، خوشحال می‌شم برام تعریف کنید. 

یه روز از یه دوستی خواستم ماجرای یکی از اتفاق‌های زندگیش رو برام تعریف کنه، بعد که داستانش رو نوشتم با اسم مستعار البته، از اون روز تا حالا هر وقت می‌بینمش، ناخوداگاه با اسمی که توی داستان براش گذاشتم صداش می‌کنم، انگار اونجا بیشتر باهاش ارتباط برقرار کردم تا توی دنیای واقعی.

به اشتراک بگذارید
پست های مرتبط

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *