کرگدن

کرگدن عزیز. امیدوارم حالت خوب باشد.
همان اول نامه به سراغ مطلبی می‌روم که از شنیدنش خیلی تعجب کردم.
تو واقعن از شیر نمی‌ترسی؟
از شیر نترسیدن نشان‌دهنده خیلی چیزهاست.
چطور می‌شود از شیر نترسید؟
درود و صد درود به تو. به منم یاد بده.
چیزهای زیادی در نقش شیر در مقابلم ظاهر می‌شوند و من از اینکه چون بره رامی باشم خسته شدم.
تو از انسان‌ها می‌ترسی؟
می‌دانم اگر عادلانه مبارزه کنند، نمی‌ترسی.
راستش منم می‌ترسم. آدم‌ها ترسناک‌اند. رفتارشان هیچ حساب و کتابی ندارد.
به خوب نمی‌بینی. اشکالی ندارد، چیز زیادی برای دیدن نیست.
وقتی شنوایی‌ات قوی است، بایدم پوست کلفت باشی تا حرف‌های دیگران رویت تاثیر به سزایی نداشته باشند.
بوی گِل آرامش بخش است مگر نه؟ گِل‌بازی کیف دیگری دارد که تو تمام و کمال نشانش می‌دهی. در آن غلت می‌خوری و در یک خلسه فرو می‌روی. راستش این کار هم شهامت می‌خواهد که من ندارم.
می‌دانی ما آدم‌ها عادت داریم به تمیزی بیرونی‌مان خیلی اهمیت بدهیم‌‌، حتا اگر درون‌مان گند و کثافت برداشته باشد.
پرندگان می‌توانند با تو ارتباط برقرار کنند و تو به آن‌‌ها اجازه می‌دهی کمکت کنند.
تو به تنهایی از پس کنه‌های روی پوستت برنمی‌آیی.
اجازه کمک دادن نشانه بلوغ است.
تبریک می گویم تو یک بالغی. در حالی که من هنوز راه درازی در پیش دارم.

به اشتراک بگذارید
پست های مرتبط

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *