باد و کاش

۱
باد

باد پیچیده
برگ‌ها می‌لرزند
پنچره‌ها می‌لرزند
و من باز هم
موهایم را به دستش می‌سپارم

باد می‌وزد
گربه رقصانی می‌کند
عابران کلاه‌های‌شان را سفت چسبیده‌اند

این بادبادک بی‌نخ
که به دست باد است
از آن کیست؟
زیباست
چون پرنده‌ای‌ست
که راه گم کرده است

هوهوی باد
فریاد است
یا پچ پچ؟

بادها
قاصدان آشنایی‌ان
کافی‌ست به چیزی که در دست داری نچسبی
آن‌وقت دست کسی را برای تمام عمر
در دستت می‌گذارد

۲
کاش

کاش تکه ابری بودم
کوچک
بی‌باران
فقط سایه‌ای داشتم
آن‌هم بی‌حاصل

کاش خرگوشی بودم
خوش‌خواب
با هیچ صدایی بیدار نمی‌شدم

کاش حرفی بودم
نزده
مانده
تلنبار شده
گلوله شده
در گلو گیر کرده
اشک شده
نم‌کشیده
فراموش‌
فراموش
نشده

کاش تو را دیرتر می‌دیدم
بعد از فهمیدن اینکه
از دست‌دادنت
چقدر می‌تواند کشنده‌ باشد

کاش برف انقدر زود بند نمی‌آمد
کاش قند انقدر زود در دهان آب نمی‌شد
کاش
کاش فرصت می‌شد بگویم
قبل از بند آمدن برف
قبل از خوردن یک استکان چای
«من تو را
بهتر از خودت می‌شناسم
بهتر از خودم می‌شناسم
بهتر از تمام کسانی که می‌شناسی
و تو دنبال کسی می‌گردی
که تو را نشناسد
تا راحت‌تر بتوانی بگویی دوستت دارم
به دروغ»

به اشتراک بگذارید
پست های مرتبط

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *