صدا

صدای جاروبرقی از تمیزی برق می‌زند.

صدای چک چک ظرف شسته شده از آب‌ریز می‌آمد.

صدای آژیر پلیس ماشین‌ها را کنار می‌زد.

صدای سکوت در تنهایی‌اش پیچید.

صدای کتک‌کاری موج‌های دریا به گوش می‌رسید.

صدای مگسی روی باند فرودگاه گوشم آزاردهنده بود.

صدای تشویق حضار گوش سالن را کر کرد.

از روی صدای قدم‌هایش نوع کفشش را می‌شد حدس زد.

صدایش قطع شد احتمالن آنتش رفت.

صدا در بین سرفه‌هایش خفه شد.

صدایش خش برداشت.

صدایش روی ویبره رفته بود.

به جای صدا کله نیم تنی‌اش را تکان می‌داد.

صدایش را بلند کرد تا او را ساکت کند.

صدایش تازه داشت گرم می‌شد.

صدایش با سرماخوردگی عوض شد.

او را به بهانه‌ای صدا زد تا ببیند.

صدایش شوخی بردار نبود.

صدایش پول‌ساز بود.

صدایش پخته بود.

صدایش بی‌بخار بود.

صداها همه یک‌رنگ بودند.

به اشتراک بگذارید
پست های مرتبط

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *