دفتر

دفترها همه سفید مانده‌اند.

دفتر پیراهن سفیدی‌ست که باید روی بند خشک شود.

دفتر تکیه‌گاه دست است.

دفتر صورتش رنگ گچ دیوار شده بود.

در دفتر جملات زیر زبانی نوشته شده بود.

دفتر پای هر مدادی را به صفحه‌اش قلم می‌کرد.

دفتر رگ‌هایش برآمده بود.

دهان دفتر را با سیم دوخته بودند.

دفتر شمار خط‌هایش را داشت.

دفتر در درست‌کردن موشک تبحر داشت.

دفتر به صد برگ بودنش افتخار می‌کرد.

دفتر برای جدش درخت کهنسال فاتحه خواند.

دفتر می‌دانست چون چند برگه بیشتر پاره کرده بود.

دفتر با خط خرچنگ و قورباغه نوشته شده بود.

دفتر هر جا رفت صفحه خالی برگشت.

دفتر پر از خط خوردگی بود برای همین سیر بود.

کلاغ‌ها از دفتر اطلاعات دریافت می‌کردند.

دفتر با ناز و نوازش دست بزرگ شد.

خط‌های دفتر از ترافیک کلمات به ستوه آمدند.

مداد‌ها تن دفتر را خالکوبی کردند.

دفتر هر روز جلد عوض می‌کرد.

دفتر منتظر موج بعدی کلمات بود.

نوشتن در دفتر جایگزین یادگاری روی درخت شد.

در هر دفتر روح یک درخت نهفته است.

دفتر مثل یک نامه خوانده نشده بود.

نامه طومار سفارشات بود.

نامه رسید خرید‌های وصول شده بود.

لوله کردن دفتر آن را تبدیل به تلسکوپ کرد.

دفتر خوراکش برگه آچار بود.

دفتر گردهمایی چند برگه آچار بود.

به اشتراک بگذارید
پست های مرتبط

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *