به دنبال کلمه ها

به دنبال کلماتی از نوشته ام که رفته اند و صفحه کاغذ را سفید گذاشته اند، می گردم.
مگر می شود صفحه ای سفید باشد؟ مثل اتوبوس خطی خالی می ماند که یک نفر مسافر هم نداشته باشد. به گمانم کلمات صفحه من بلیط سوار شدن نداشتند و هر کدام به سویی رفته اند.
شاید کلمه ای لای پر پرنده ای گیر کرده باشد که به قصد خوردن دانه نشسته بود و الان پر زد و رفت.
شاید کلمه ای پشت مهتابی سوخته ای باشد که خاک گرفته است و عوض نشده است.
شاید کلمه ای پشت ریزه قندی افتاده بر فرش بوده که مورچه ای با خود برده باشد.
شاید کلمه ای داخل جوراب گلوله شده ام کنار جا لباسی باشد.
شاید کلمه ای داخل دریچه بسته شده بخاری لا به لای دوده ها باشد.
شاید کلمه ای لای مو های گره خورده عروسک خواهرم باشد.
شاید کلمه ای همراه با چایی ریخته شده به خورد فرش رفته باشد.
شاید کلمه ای با دکمه ی لباس نو پدرم توسط مادرم برای محکم کاری سفت دوخته شده باشد.
شاید زیر بالشتی باشد که هر شب سرم را رویش می گذارم‌.
شاید هم همه کلمه ها در جوهر خودکار تازه ای خریده ام جمع شده اند و منتظر جاری شدن اند.

به اشتراک بگذارید
پست های مرتبط

2 پاسخ

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *