ماه

ماه هم هست. فقط شب ها خواب نما می شود.
ماه مردمک سفیدی ست رها شده وسط آسمان.
ماه گاز زده هم می شود مثل قرص نانی.
ماه شده بود وسط آسمان و می درخشید.‌
ماه هم در شب زنده داری هایش آه می کشد.
ماه هم دلش می خواهد همه او را ببینند؟
ماه یک وقتی صدفی نبوده که قاطی بخار ها از دریا با ابر ها آمده؟
ماه را می شود ساعت ها دید، بدون کور شدن بر عکس خورشید.
ماه شاید همان دانه تسبیح پاره شده از دست پیرزنی کم بینایی ست که تا به امروز روی زمین به دنبالش وجب به وجب دست می کشد.
ماه شاید گلی ست که گلبرگ هایش همه ریخته اند.
ماه را از همین‌دور پشت ناخن شصتم جا می دهم.
ماه لکه ای نیست که از روی قالی آسمان پاک نمی شود؟
ماه هم ماهی دو بار کامل می‌شود و ماهی داخل حوض دو دور کامل می زند.
ماه هست هر شب در خاطرم.

به اشتراک بگذارید
پست های مرتبط

2 پاسخ

  1. شاید ماه، مردمک چشم خداست؟ هان؟
    یا شاید مردمک چشم فرشته‌ای خجالتی که دزدکی زمین را دید می‌زند؟

    فائزه چقدر عکس‌نوشته‌هات قشنگن‌.
    چقدر جالبه که ماه رو اون بالا نوشتی.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *