آینده بازیاش گرفتهبود و من گیم آور شدم.
آینده گوشواره ای یک لنگه است.
آینده خودش را به خواب زدهاست و بیدار نمیشود.
خبر خودکشی آینده هر روز نوشته میشود و چاپ نمیشود.
آینده تمام قبرستان را به نام خودش زدهاست.
آینده نان به من قرض میدهد تا صبح گشنه نمانم.
آینده خبری ناگهانی ست که باعث ایست قلبی میشود.
آینده همش آرایشش را در آینه تمدید میکند.
آینده سریال جومونگ است که تکرارش برای بار هزارم پخش میشود
آینده تاب سواری ست که پایش به زمین نمی رسد تا بایستد.
آینده سرش بوی قرمه سبزی میدهد.
آینده دندان هایش همه خراب است و باید عصب کشی شود.
آینده ته کارش به باز کردن گره با دندان می افتد.
آینده بلد نیست بند کفشش را ببندد.
آینده اسهال شده است و در دست شویی گیر افتادهاست.
آینده سرش کلاه رفته است و زانوی غم بغل کردهاست.
آینده دندانش لق شده است و هی زبان میزند.
آینده شماره چشمش بالاتر رفته است.
آینده شب ادراری دارد.
آینده پر از سلام های گفته نشده است.
آینده همیشه سر زده به خانه ما می آید.
آینده چاخان زیاد می کند.
آینده بلندگو قورت داده است.
آینده همش دود خودش می چرخد از استرس.
آینده اینجا گم و گور شده است.
آینده میخواست پخ کند و بترساندش.
آینده آرایشگری بی مهارت است.
آینده به ترک دیوار هم می خندد.
آینده همش نوشته اش را پاک می کند و دوباره مینویسد.
آینده آنتنش خراب است و برفک پخش میکند.
آینده می خواهد یک جا بایستد اما ایستگاهی نمیبیند.
آینده پسته ای ست که دندان را می کشند و شکسته نمیشود.
آینده جا خالی میدهد.
آینده سر سفره ما بزرگ شده است.
آینده با دعاهای مردم کاسبی راه انداخته است.
آخرین دیدگاهها