تمام عکسهایم به سیب گفتن ختم میشود.
سیب آن قدر خجالت کشید که قرمز شد.
سیبهایی که دلشان می خواهد بپزند، سیب زمینی میشوند.
سیب در نافش یک سیخ داشت.
سیب قرمز دیابت داشت.
سیب سبز آبلیمو میخورد.
سیب آدم را به زمین کشاند.
سیب از اینکه نمی تواند مثل شلیل آبدار باشد افسرده شد.
سیب زمینی ترس از ارتفاع داشت.
سیب سبز روی درخت استتار میکرد.
سیب به ماه نگاه میکرد.
سیب مثل ماه گرد شد.
مرغ روزی یک سیب میگذارد.
سیب با دندان سر جنگ داشت.
سیب هار نمی شد آنقدر گاز گرفته میشد؟
سیب تهش یک سیب است.
سیب درختی خبر ندارد که چیبس چقدر خوشمزه است.
سیب شعبه جدید کمپوت اش را افتتاح کرد.
سیب یک شرکت هرمی دارد.
سیب با درخت جمله ساخت.
سیبها نمیتوانند همه قرمز باشند.
سیب را همان جوری که هست بپذیر.
سیب سبز اگر تریلی از رویش رد شود هم قرمز نمیشود.
سیبها در دامنش جلسه خصوصی داشتند.
شرکت اپل با یک سیب خوردن تاسیس شد.
شهر زیر سیب دفن شد.
آخرین دیدگاهها