نامرئی

من قابل دیدن نیستم‌.
نامرئی‌ام.
زندگی‌ام را نوشته‌هایی که می‌نویسم روایت می‌کند.
تو می‌توانی بخوانی اما نمی‌توانی من را ببینی.

من بین آدم‌ها زندگی می‌کنم.
سر سفره شان می‌نشینم.
می‌خندم و می‌خورم.
اما کسی من را نمی‌بیند.
آن چیزی که از من دیده می‌شود من نیستم.
هیچ‌کس نیست.
شاید برای همین دنیای نوشتن خلق شد.
تا بتوانیم هم را ببینیم.
خواندن هم نوعی دیدن است مگر نه؟

کاش همه آدم‌ها می‌نوشتند.
شاید برای همین هر کسی وصیت نامه می‌نویسد.
شاید این آخرین فرصت باشد تا بفهمد کیست و داشته‌هایش چیست.

کاش همه بنویسند و بال دربیاورند.
پرواز دسته جمعی پرستوها دیدنی‌تر است مگر نه؟

به اشتراک بگذارید
پست های مرتبط

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *