امروز یک روز عادی ست. یک روزی که چیزی نمیتواند تغییرش دهد.
اما یک روز که میگذرد. تاریخی ورق میخورد. تغییر از همین جا خودش را نشان میدهد.
نوشتن هم نمیتواند یک کار تکراری باشد. کلمات فرق میکنند. جملههای متفاوتی میسازند. کتابی که میخوانم ورق میخورد. داستان جلو میرود حتا اگر من در همان نقطه قبل باشم.
کلاسی برگزار میشود. من چیزی تازه یاد میگیرم. سعی میکنم به کارش بگیرم.
روزم تغییر کرده است. من آدم دیگری شدهام حتا وقتی به سقف زل میزنم.
آخرین دیدگاهها