بعضی از آدمها گشواره را آویز همیشگی گوش میکنند.
مثل بعضی از حرفها که همیشه تکرار میکنیم.
دیگر نیاز نیست دربارهشان فکر کنیم.
مثل نانوایی که از مشتری میپرسد:
«چندتا نون؟»
بعضی آدمها گردنبد را فقط در مهمانیها میپوشند. جایی که نیاز است خودی نشان دهند.
مثل همان حرفهایی که فقط مقابل آدمهای غریبه به زبان میرانیم.
آنها را مطمئن میکنیم در شرایط نسبتا خوبی زندگی میکنیم.
بعضی آدمها انگشتر فقط زمان شست و شو از دستشان در میآید.
اگر دستشان نکنند انگار چیزی کم است. دنبالش میگردند تا به آن حالت سابق برگردند.
مثل تعارف کردن و نگفتن حرف اصلی.
تا میآییم حرف اصلی را بزنیم، انگار حرف نامربوطی زدیم به همان تعارفات قبلی برمیگردیم.
آخرین دیدگاهها