۱
خندیدنت جرم سنگینی دارد
وقتی میخندی
انارها میرسند و ترک میخورند
وقتی میخندی
رنگینکمان به آسمان سنجاق میخورد
وقتی میخندی
شاد ماندن کار راحتی ست
وقتی میخندی
زمانه از لبخندت عکس میگیرد
وقتی میخندی
چراغ راهنمایی روی قرمز میماند
وقتی میخندی
دیگر مردن و دلکندن از دنیا سخت میشود
وقتی میخندی
هیچ میدانی
که خندیدنت جرم سنگینی دارد؟
۲
کاش غریبه میماندیم
اینجا غریبهای نیست
من و تو هستیم
که روزگاری از سر گذراندیم
دوستت دارم های زیادی گفتهایم
پیوند خوردهایم
این نخ تسبیح بین ماست
بگو تا بدانم
از کجا این نخ پاره شد
از کجا دوستت دارم ها ته کشید
از کجا تو دیگر از ما بودن دست کشیدی
بگو تا بدانم
صدایت میپیچد:
کاش غریبه میماندیم
۳
تنها امشب
تنها امشب خودت را به من نشان بده
این ابرها را کنار بزن
بگذار روی ماهت کمی روشنم کند
زیادی در سایه ماندهام
شبهای بسیاری
نپرس چند شب که نمیدانم
اما من خاموش ماندم
چون شمعی که لحظهای نمیتواند روشن بماند
میترسد از نسیم هر قدمی
امیدش را خاموش کند
من خاموش ماندم
چون شمعی که فرصتی ندارد
تا به پای کسی آب شود
۴
دستهگل
حروف الفبا را از من میپرسی
به حرف ع که میرسم
لکنت میگیرم
و تو باید دوباره از الف شروع کنی به یاد دادن
کاش میدانستی
یا لااقل کسی به تو میگفت
که برق چشمانت، حافظه میپراند
مگر میشود پشت پنجره بمانم
و ببینم با کسی دست در دست
با لبی خندان
زیباتر از من به چشم تو
وارد خانه میشوی
و از من بخواهی
دستهگل تازهات را آب دهم
آخرین دیدگاهها