۱
_مامان من میشی؟
آنقدر سوالش را جدی پرسیده بود که چارهای جز جواب دادن نداشتم.
_این شکلاتها چنده عزیزم؟
_اینا آب شدن. دیگه بدرد نمیخورن.
۲
_چقدر من رو دوست داری؟
_اندازه ستارهها.
نارحت شد.
پرسیدم: «چرا ناراحت شدی؟»
گفت: «اما آسمون که هر شب ستاره نداره.»
۳
_مامان.
دوباره گفت: «مامان.»
سه باره گفت: «مامان.»
مادر تمام مدت به استوری اینستا لبخند میزد.
۴
_کی میریم برف بازی؟
_وقتی کارم تموم بشه.
کار مادر تمام شد. برفها آب شد.
کودک با لباس گرم پشت در ایستاده بود.
۴
_کی بزرگ میشم؟
_وقتی من پیر بشم.
_نمیشه من بزرگ بشم. شما بچه بشین؟
۵
_میشه بخوابی؟
_اما مامان داستان که هنوز تموم نشده.
_الان سومین باره دارم برات میخونم.
_من منتظرم که کلاغه به خونش برسه.
۶
_مامان نمیشه یواشتر بری؟
_میخوام زودتر برسیم، پسرم.
_اما من نمیتونم قدمهام رو اندازه شما بردارم.
آخرین دیدگاهها