مشب در بخشی از پیادهروی به جای به جلو دویدن، به عقب راه رفتم.
قدمهایم کند شده بود.
مثل کودکی که تازه را میرود برای حفظ تعادل، پاهایم بیشتر از هم فاصله میگرفتند.
جلویم را نمیدیدم، مثل آینده نامشخص پیش رو.
نگاهم به مسیر طی شده بود و گذشتهای که به جا مانده بود.
چندبار پیش میآید در مسیر زندگی عقبکی راه برویم؟
آخرین دیدگاهها