ما تنها با یک شخصیت مواجه هستیم.
قهرمان و ضد قهرمان تنها یک نفر هستند.
گزارشگر هواشناسی که در یک روز تکراری گیر افتاده است.
در ابتدای فیلم او را مردی خودشیفته میبینیم که اهمیتی به وجود دیگران نمیدهد اما در آخر فیلم تبدیل به مردی میشود که تک تک آدمها را میشناسد.
او اول سعی میکند با قانون شکنی از این کابوس بیدار شود حتا کار به خودکشی هم میرسد اما نتیجه یکسان است. او روز بعد در همان تخت در همان مهمانخانه بیدار میشود.
او بعد مدتی تمام سعی خود را میکند تا این روزمرگی را به هر نحوی تغییر دهد.
ما شاهد تلاشهای او برای ایجاد تفاوت در این روزهای تکراری هستیم.
ما حتا میتوانیم از گزارش هواشناسی که ضبط میکند نحوه ساخته شدن روزش را بفهمیم.
شهری که روز اول به صاحب مهمانخانه میگوید صدرصد امروز از آن جا میرود.
به شهری تبدیل میشود که به صاحب مهمانخانه میگوید فردا را هم رزو میکند.
با خود فکر میکنم مگر ما هم در یک روز تکراری گیر نیفتادیم. فقط تاریخ ورق میخورد و ما خودمان را گول میزنیم که روز متفاوتی شروع شده است.
اما در حقیقت اگر تلاشی برای یادگیری چیزی جدید یا شناخت بهتر آدمها نکنیم، روزهایما هم هیچ فرقی با هم ندارند.
اطلاعات فیلم:
روز موش خرما به کارگردانی هارولد ریمیس محصول ۱۹۹۳ ایالات متحده است.
این فیلم برنده جایزه بفتای بهترین فیلمنامه غیراقتباسی شده است.
آخرین دیدگاهها