وقتی در صفی ایستادهای که طولانی است و احتمال جلو رفتنش کم است. اول سعی میکنی خودت را سرگرم کنی اما راحت نیست.
روی رفتار دیگران دقیق میشوی.
هر کسی سعی در ارتباطگیری با بغل دستیست.
احساس یک حلقه در زنجیر را پیدا میکنی.
بعد زمان راحتتر میگذرد.
نوبت خودت را بعد یک نفر میدانی و نوبت نفری دیگر بعد توست.
شاید یک جور دلگرمیست که مدام این حرف را میشنوی.
«شما بعد کی بودید؟»
آخرین دیدگاهها