آزادنویسی.
چند روزی ست به تعریف آزادنویسی فکر میکنم.
آزادنویسی یعنی کنار گذاشتن چهارچوب نوشتن. یعنی بدون موضوع نوشتن. یعنی هر فکری را به قلم آوردن.
وقتی در اجتماع حضور پیدا میکنیم، باید به طرز قدم برداشتمان هم فکر کنیم. حتا مواظب باشیم به جایی زل نزنیم.
تعارف کنیم. لبخند بزنیم. سخن نیک بگوییم. تمام قد و قامتمان اتو کشیده باشد.
آن قدر تمرین کردیم هر فکری را به زبان نیاوریم که دیگر نمیتوانیم به یاد بیاوریم لحظه پیش چه در سرمان میگذشت.
آزادنویسی یک فضای باز است. اولش میترسی. با خود می گویی: (( من و فضای باز؟ قرار است با آن چه کاری انجام دهم؟))
اما بعد شروع میکنی به دویدن. به روی زمین غلت زدن. به گل ها را لگد کردن. به دست تکان دادن برای هر پرندهای که هواپیما تصورش میکنی.
برای نوشتن همیشه به ما گفتن که باید موضوع مشخص باشد.
در آزادنویسی موضوعی نیست. فقط قطار افکار است که به نمایش در میآید. از حرفی که از دیشب توی سرمان رژه میرود تا گشنگی و زیاد حرف زدن معلم سر کلاس درس.
میگویند موضوعی انتخاب کنیم. اما از بین چه چیزهایی انتخاب کنیم؟
آیا همیشه انتخابهایمان به یک گزینه ختم نمیشود. یا اولین موضوع دمدستی و نخ نما شده.
آزادنویسی به ما فرصت انتخاب موضوع میدهد. فرصت دیدن افکاری که جدی نمیگیریم.
برای آزادنویسی باید خودمان باشیم. هیچ کس قرار نیست این نوشته را بخواند. خودمان هستیم که میخوانیم. اشکالی ندارد این نوشته هزاران نقطه داشته باشد یا نقطه ای در کار نباشد. یا یک جمله هزاران بار تکرار شود. یا اینکه نیازی نیست احساساتمان را کنترل کنیم. اجازه داریم بنویسیم از تمام احساساتی که هر لحظه تجربه میکنیم. بگوییم ناامید شدم. بگوییم نفهمیدم منظورش چه بود.
میتوانیم کبوتری باشیم که اجازه دارد به هر کجای آسمان سرک بکشد. یا پرندهای در قفس که همان تصویری را میبیند که جلوی چشمش قرار دادهاند.
بعضیها فکر میکنند نیازی نیست بنویسند، میدانند به چه فکر میکنند و خودشان انتخاب میکنند چه بگویند.
آیا واقعن میدانند؟ آیا مغزشان خودکار انتخاب نمیکند؟
به علاوه نوشتن افکار در لحظه باعث میشود، فکری جدید و نو به سرمان راه پیدا کند. به طرز عجیبی خلاقیت ما را افزایش میدهد.
یک روز میتواند بارها تکرار شود. شاید فکر کینم تمام افکار ذهنمان همین طور تکرار میشوند اما این طور نیست.
وقتی آزادنویسی میکنی این قابلیت را داری که حرف تکراری نزنی. یک لحظه تصویری را بسازی که خودت هم فکر نمیکردی در خاطرت مانده. این فرصت را پیدا میکنی که نگاه دوبارهای به افکارت بیندازی.
مثل این است که از خودت فیلم بگیری و بشینی نگاهش کنی.
میتوانی چیزهای دیگری در فیلم ببینی که وقتی خودت در آن موقعیت بودی متوجهاش نشدی.
این یک دعوت است. من از شما دعوت میکنم که آزادنویسی را تجربه کنید. و حداقل بیست دقیقه بدون دست نگهداشتن بنویسید.
آخرین دیدگاهها