روی یکصندلی نشستهام که نمیچرخد.
نمیتوانم پشت سرم را ببینم فقط آدمها از جلویم رد میشوند.
گاهی یک نفر سلامی هم میکند. منم سری تکان میدهم.
بیشتر آدمها بیتفاوتاند. انگار نه انگار کسی اینجا نشسته است.
بی احترامی نیست؟
احترام به نشستن و نایستادن؟
کمی فکر میکنم. من که حرفی برای گفتن ندارم. پس چیزی نمیگویم.
رد بشوند یا نه با خودشان است.
حواسم پرت که شود ممکن است یک رد شدن را از دست بدهم.
آن وقت نمیتوانم بگویم رد شدهاند یا نه.
بالاخره اینم یک انتخاب است.
آخرین دیدگاهها