از توضیح دادن خودم خسته شدهام.
از اینکه باید هر بار بگویم چه فکری میکنم.
برای کسی که نمیتواند تو را بفهمد توضیح دادن بینتیجه است.
علاوه بر این وقتی کسی زاویه دید تو را ندارد. پس نباید توقع داشته باشی مثل تو ببیند.
مثل تو رفتار کند. هماهنگ با قدمهای تو راه رود.
نمیگویم نباید حرف زد.
حرفزدن باعث میشود دید بازتری داشته باشیم. مثل یک اسب مسابقه نباشیم که دیدش را محدود کردهاند به مسیر مسابقه.
بتوانیم ببینیم و یاد بگیریم که آدم بهتری باشیم.
بعضی حرفها میتوانند زندگی آدم را عوض کنند.
نمیتوانیم وانمود کنیم گوشی برای شنیدن نداریم.
میتوانیم به این فکر کنیم که هر حرفی که میشنویم چقدر ارزش فکر کردن دارد.
اگر این حرف باعث عصبانیتمان شد از خود نپرسیم: چرا این حرف را زد؟
بپرسیم: چرا من از این حرف عصبانی شدم؟
من عاشق جلسات مذاکرهام.
این جلسات بیشتر برایم لذت بخشاند تا جلسات سخنرانی.
تو میتوانی به یک نفر حق بدهی یا با نظرش موافق باشی، البته به این معنی نیست که این حرف درستتر است.
به این معناست که به دید تو نزدیکتر است.
آخرین دیدگاهها