میخواستم بروم اما نمیدانم کجا.
میخواستم نباشم اما نمیدانم کجا.
ماندم بیدلیل.
نمیشود. اما شده بود.
سرم را خاراندم.
دور خودم چرخ زدم.
تمام اطراف جایی که بودم را زیر و رو کردم.
تا دلیل را پیدا کنم.
آخر سر هم تراش را برداشتم و دلیلی تراشیدم.
برای ماندن.
درواقع سنگی پیدا کردم و خودم را به آن بند کردم.
قبل از اینکه موجی من را ببرد.
آخرین دیدگاهها