راستش کوچک ترین حرفی مرا سرشوق میآورد تا کاری که دوست دارم شروع کنم.
مینشینم برای خودم برنامه میچینم.
یک برنامه که مو لای درزش نمیرود.
حتا ترتیب کارها را مشخص میکنم
همه اینها در عرض چند دقیقه به ذهنم میرسد.
همین که میخواهم دست به کار شوم یا گوشی موبایلم زنگ میخورد یا یک نفر از اعضای خانواده کارم دارد.
وقتی برمیگردم تمام آن حال و هوا از سرم پریده است.
بی انگیزه مینشینم.
فکر میکنم هر کاری انجام دهم، فایدهای ندارد.
راستش برای همین فهمیدم که باید در یک جریان وارد شوم. جریانی که مرا به سمت کاری که دوست دارم حرکت دهد.
وقتی در مسیر باشی روحیهات همیشه تقویت میشود.
آخرین دیدگاهها