نیاز دارم چیزی بنویسم.
چیزی بنویسم که برای خودم هم نو باشد یا هر چند کهنه گردگیریاش کنم و برقش بیندازم.
نیاز دارم یک لحظه از روزم را ثبت کنم تا جلوی چشمم بماند.
این یادداشتهای روزانه، دریچههایی هستند که باز شدهاند و به من تابیدهاند.
کافی ست، آنها را ورق بزنم تا ببینم چقدر نور دریافت کردهام و تاباندهام.
هر روز، روزی تازه است تا بتوانم بیشتر زندگیکردن را دوست داشته باشم.
من فرصت زندگی پیدا کردهام، پس حداقل باید آن را دوست داشته باشم.
با وجود تکراری بودن روزهایم، هر روز یک نگاه کوچکی را یادداشت کنم و در این کانال بچسبانم.
احساس میکنم زندگی تک تک ما نیاز به یادداشتهایی برای چسباندن دارد تا بتوانیم بیشتر به زندگی لبخند بزنیم.
پ. ن: در گذشته، روزهایی بود که مادرم یادداشت کوچکی بالای سرم میگذاشت و به محل کارش میرفت.
در مورد صبحانهای میگفت که برایم آماده کرده و امیدوار است روز خوبی داشته باشم.
و من آن روز را با دلگرمی شروع میکردم.
امیدوارم دنبال بهانهای برای دادن یک یادداشت به هم بگردیم.
آخرین دیدگاهها