یک روز دیگر گذشت.
شبیه سکهای که داخل دستگاه میاندازی تا حرکتی کند، نوری پخش کند، صدایی در آورد.
بعد دوباره برای روشن شدن دستگاه، سکهای دیگر میطلبد.
هر کدام از ما با نگاه کردن به این دستگاه چیزی چشممان را میگیرد که در ذهنمان ثبت میشود.
حالا اینکه ما هر کدام چند سکه دیگر در دست برای انداختن داریم، سوالی بیجواب است یا شاید استرس آور که راهحلی ندارد.
فقط باید سکه را خرج کرد و نگاه کرد.
این دید ما به زندگیست که میتواند منظره تکراری را برایمان عوض کند.
آخرین دیدگاهها