با خود فکر کردم چه چیزی را بیشتر از همه شکستهام.
به احتمال نود و نه درصد، تخم مرغ بوده است.
احساس میکنم اگر تخمههایی که شکستهام را بشمارم. تعداد تخممرغها بیشتر است.
(البته باید بگویم من از آن آدمهایی نیستم که هر روز در حال تخمه شکستن باشم.)
حالا در توضیح اینکه تخم مرغ چطور ترک برداشتنش اینقدر برایم لذت بخش شده است، باید بگویم مثل بریدن عمل نمیکند که یک خط را ترسیم کند، بلکه شکل یک درخت را به تصویر میکشد.
هر ترک خوردن تخممرغ نقاشی از یک درخت است.
فکر کردن به این موضوع من را شگفت زده میکند.
به ترکهای دیوار نگاه میکنم. اگر بیشتر ترک بخورند، میشود گفت من هم از درون تخممرغ بیرون میآیم؟
زلزله یک جور شبیه سازی ترک خوردن تخممرغ است؟
در آخر باید بگویم چقدر حیف که پیله پروانهها شکل یک تخممرغ ترک نمیخورند.
پ.ن: این سوالات فقط تصویر سازی هستند اما من به تازگی از اینکه تصویر روی تصویر بیندازم خوشم آمده است.
آخرین دیدگاهها